- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مـهـر شـما در دل عـاشـق فـتـاد خیر دو دنیا به من این فیض داد تـا کـه تـوسـل به تـو آغــاز شـد ای نـمک سـفـرۀ سلـطـان طوس محضر تو خیل ملک خاک بوس ای عــلـی اکــبـر مـلـیــح رضــا جـود تو شد مـظـهـر کُـلِّ صفات نـام تـو فــتّـاح هـمـه مـشـکـلات بـوسـه ز لـبـهـای تـو کـار رضـا گـوشـۀ حـجـره شده جایت چرا؟ مرگ شده ذکـر و دعـایت چرا؟ شعله به جان و دل زهـرا مکش ضربه به حـیـثیت افـلاک خورد رنگ کبودی به رخی پاک خورد بـا جـگــر سـوخـتـه پـرپـر زدی آب نخوردی… بدنت پا نخـورد یک نخی از پیروهنت پا نخورد در تـه گـودال تـنـت پـا نـخــورد مثل حـسـین بر دهنت پا نخـورد یـاد حــسـیـن دیــدۀ تــر داشـتـی چـنگ به موی سـرش انـداخـتـند روی تـن بـی ســر او تـاخــتــنـد عـمّه از آن لحـظـه گـرفـتار شـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است در آسمانها هم زبانـزد کاظمین است هر جا که بوی تو میآید کاظمین است با این حساب امروز مشهد کاظمین است وقـتی که مـحـو دیـدن بـاب الـجـوادیم انـگــار اصـلا زائــر بـاب الــمـرادیـم مهر و محبت حلم و بخشش جود و رحمت در جـان تو کـرده تـجـلّی بـینـهـایـت شاعر میافتد پای توصیفت به زحمت داری بـه سـر عـمـامـۀ سـبـز امـامـت پـاکـی زلالـی مـهـربـانی و عـطـوفـی ای مـعـدن الـرحـمه رئوف بن رئوفی بسکه خـدای تـو مـلاحـت بـر تو داده دل میبـری با چـشم و ابروی گـشاده ای تالی شـمس الشـموس ای شاهزاده از کـودکـی هـسـتـی بـزرگ خـانـواده وقــتـی عـلـی اکــبــر مــولای مــایـی یعـنی تو هـم خـلـقا و خُـلقا مصطفایی عـلم الیـقـین و مـظـهـر تـوحـیـد بودی در نـا امــیــدی مــایــۀ امــیــد بــودی راه نـجـات از ورطـۀ تــردیــد بـودی نُـه سـالـه امـا مـرجـع تـقــلـیـد بــودی خـورشـید زاده مـاه پیشت رخ گرفـته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جـواب حـاضـران را داری به دست خـود زمـام آسـمـان را دادی به ما از صلب خود صاحب زمان را عـمری مسلـمانهای اسلام تو هـستیم چـشـم انـتـظـار مـغـز بـادام تو هـستیم معـنا بگـیرد عـلم و دانش تحـت نامت حکـمت هـمـیـشه میگـذارد احـترامت یحی بن اکـثـم مات و حـیـران کلامت جـای سخـنهـای تو بنـویـسـم قـیـامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چــشـم تـمــنّـا را بـدوزم بـر نـگـاهـی یا سـیـدا لـسـادات ابـا جـعـفـر نـگـاهـی تا حـال و روز من شـود بهـتر نگاهی کی میکـنی بر جـانب نـوکـر نگـاهی با یک نگـاه تو "مـوفـق" میشـوم من بر جمع اصحاب تو ملحق میشوم من سرچشمۀ مهر و عطوفت کوه احساس بیرون زند از حجرهات عطر گل یاس بر روضههای فاطمه هـمواره حساس غـیرت به مـادر داری آقـا مثل عباس مـشـتــاق انـجــام امــور نـا تـمــامـیـم ما هـم شـبـیـه تـو به فـکـر انـتـقـامـیـم با سـفـرههـایت هرکـسی که آشـنـا شد بیرون نرفت از روضهات حاجت روا شد هـر جـا که آمـد نـام تـو دارالـشـفا شد با ذکـر تو آجـیل مان مشکـل گـشا شد عطری دگر بر هـفـته داده چهـارشنبه مـائـیـم و خـتـم یـا جـواد چـهـارشـنـبه نَحـنُ مَـوالِـیـکُم بِـزَهـرا یابن سلـطـان یـا سـیـدی اُنـظُـر اِلـیـنـا یابن سلـطـان ما را سفـارش کن به بابا یابن سلطان روضـه مهـیـا شد بـفـرما یابن سلطان گـنبد به روی دوش خود پـرچم گرفته بـابـا بـرایت مـجـلـس مــاتـم گـرفــتـه عمری میان روضههایت گریه کردیم بر غـربت بـیانـتهـایت گـریـه کـردیم تو گریه کردی پا به پایت گریه کردیم با ضـامن آهـو بـرایت گـریـه کـردیـم شهری به پای رفتن تو غـصه خورده هـمـسایه از هـمسایۀ خـود ارث بـرده هر روز مهمانی به غیر از غم نداری بر زخـمهـای کـهـنهات مرهـم نـداری حـتـی مـیـان خـانـهات مـحـرم نـداری جز گـریه کـردن راه دیگر هم نداری ای وارث درد حسن خون بر دلت شد وقـتی شـریک زنـدگـیات قـاتـلت شد از شدت زهر ستم بال و پرت سوخت تنها نه بال و پر تمام پیکـرت سوخت تو سوختی از غصه قلب مادرت سوخت از تشنگی در بین حجره حنجرت سوخت با نـالـههای تو زمین و آسمان سوخت در ماتمت قـلب تمام شیـعـیان سوخت شکر خدا سر نیزه و تیر و کمان نیست بر سیـنـۀ تو رد پـایی از سـنان نیست در دست اُمّ فضل دیگر خیزران نیست انگشترت دیگر به دست ساربان نیست شـکـر خـدا دیـگـر به دنـبـال سـر تـو از دشـمـنت سیـلی نـخـورده دخـتر تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
دوبـاره قُـلـقـله در عـرش کـبـریا افتاد عـزیز فـاطـمـه ابن الـرضا ز پـا افـتاد اگر غـلط نکـنم این حـسـینِ دیگـر بود ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد به روی چهـرۀ او مثل پنجـه، جا افتاد همین که زهر اثر کرد زانویش خم شد میان حـجـرۀ دربـسـتـه بـیصدا افـتـاد ز سـوز تـشـنگی آهـسته گفت یا جـدّاه بـیـا کـه بـر جـگـرم آتـشِ جــفـا افـتـاد نه گیرِ شمرِ لعین، گیرِ اُمِ فضل اینبار به شعـلههای عـطش، حجّت خـدا افتاد کفن به پیکر بابای خویش، چون پوشاند نـگـاهِ هـادیِ دین سـوی کـربـلا افـتـاد نداشت خواهری از غصهاش بمیرد باز هزار شـعـله ز داغـش به جان ما افتاد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بیا یکـدم تمـاشا کن ببـین حال پـریشانم بود ذکر لـبم هر دم بـیا بابا رضـا جانم بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم زسوز زهر میغلتم ازاین پهلو به آن پهلو به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم بخود پـیچـیدهام اما تنم را برنگـرداندند دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم زنـان شـام دور عـمۀ ما هـلهـله کـردند به یاد عمّهام در کوچه و بازار گـریانم
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
آتـش گــرفــتـه خـانـۀ دل، آه مــادر میسوزم از زهـر هـلاهـل، آه مادر عمر مرا چون تو به برگ گل نوشتند با دسـت خـونـیـن مـقـاتـل، آه مـادر دلهای سنگ دشمنان هم سوخت بر من من دشـمنی دارم به منـزل، آه مادر بازا که سر بگذارد این دریای غربت با گـریه بر دامـان سـاحـل، آه مـادر لب تشنه هستم، قـتـلگاهم کـربلا شد قـاتـل نـشـسـتـه در مـقـابـل، آه مادر مشکل ندارد، تشنه مردن، لیک عطشان در زیر خنجر هست مشکل آه مادر مادر رضایت را خبر کن تا بـبـیـند آتش فـتـاد او را به حـاصـل آه مادر
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
من که آمد به لب از زهر هلاهل جانم نـهـمـیـن نـور خـدا و پـسـر سـلـطـانـم این خودش درد بزرگیست برایم که شده یـار هـمـخـانـۀ من قـاتـل و زنـدانبـانم دست و پـا میزنم و مـادر من میبـیند نـالۀ « یا ولـدی » شـعـله زده بـر جـانم رمقی نیست که حتی به هـوای نظری صورتم را به سـوی فـاطمه برگـردانم تشنه لب در وسط حُجره به جدّم گـفتم کاهـش جان تو من دارم و من میدانم که چه کرده ست غریبانه عطش با جگرت سوخت مـثـل تو سـراپـا هـمۀ بـنـیـانـم جرمم اینست جگر گوشۀ زهـرا هستم شد در این حال، جوانمرگ شدن تاوانم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
هم جـوادی و هم جـوان هستی پـیـر جـمـع پـیـمـبـران هـسـتی هـم شـکـوه زمـیـن خـاکـی مـا هم سـتـونهای آسـمـان هـستی اَشـهَـدُ و أَنَّ صـاحـب کــرمـی اَشـهَـدُ و أَنَّ مـهـربـان هـسـتـی خـالـق جــمــلــۀ پُــر از جــود بـیـشـتـر پـیـش ما بـمان هستی پـدرت شـهـره بـر رئـوفی شـد شک ندارم تو هم هـمان هستی خون زهرا به رگ رگت جاریست دائـمـاً فـکـر دیـگـران هـسـتـی تـشـنـه هـستی ولی یـقـین دارم شاکی از دست خیزران هستی
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
بردار از خاکِ کـفِ حُجـره سَرَت را از بیکسی کـمتر صدا کُن مادرت را آهِ جـگــر سـوزَت امـانـت را بُـریــده آتش زدی با سرفهات دور و بَـرَت را حــتــی تــوانِ ایـسـتــادن هـم نــداری قـوّت نـداری وا کُـنی بـال و پَرَت را پیداست از حالِ وَخیمت زَهر بدجـور آتـش زده بــاغِ گُــلِ نــیــلــوفَــرَت را داری به خود میپیچی اما حیف اینجا چـشـمی نمیبارَد دلِ غَـم پـروَرَت را بایـد که تـنهـا در غـریـبـی بـگـذرانی در خـانـۀ خود لحـظـههای آخـرَت را بیحرمتی شد به مقامت باز هم شُکر خنجـر نزد بوسه ضریحِ حنجَـرَت را
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
همسری نامهربان، بال و پرم را زخم کرد طعنههایِ بیحسابش، شهپرم را زخم کرد العطش گفتم که یک جرعه رسد آبِ حیات این تقـلّاها، تمامِ پـیـکـرم را زخـم کرد حال و روزم را نظاره کرد زهرایِ بتول دیدنِ من، قلبِ زهرا مادرم را زخم کرد رویـتِ مـاهِ کـبـودی کـه مـلاقـات آمـده عاقبت هم پلک و هم چشمِ ترم را زخم کرد چون عمویم مجتبی خیلی غریبم شیعیان خاطـراتِ بیـنوایی، دفـترم را زخم کرد با لبِ تشنه چنان جدّم حسین جان میدهم تشنگی بدجور کلِّ حنجرم را زخم کرد
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام در شهادت امام جواد علیهالسلام
زهر آبت کرده آن قـدری که پیدا نیستی نه! تو فرزند من؛ آن زیبای رعنا نیستی نیل اشکم را به دست چاره سازت خشک کن ای مسیحاروی من! کمتر ز موسی نیستی درد پهلوهای تو ارثیست، بر آن صبر کن میوه قـلـبم! مگـر فـرزند زهـرا نیـستی؟ وقت مـرگـم آمدی، من نیـز امروز آمدم با رضا باشی تـمام عـمر تـنهـا نیـسـتی! با وجود اینکه داری میکشی پا بر زمین باز هـم شکـرخـدا که اربـاً اربـا نیـسـتی رأس اکبر رفت روی نیـزهها در کـربلا من ندارم طاقـتـش را، شکر آنجا نیستی اشک میریزی سبیکه! آه حـق داری ولی خوش به حال تو که جای اُمّ لیلا نیستی!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف بیوفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف کلِّ عالم خون بگرید در عزای تو کم است ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف ارباً إرباً شد دلت از فـتنه و نامردیاش زهرِ کاری یک طرف، جور و جفا از یک طرف خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کردهاند داغِ مادر یک طرف، کرببلا از یک طرف تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف روزیِ ماه محـرم از شما خواهم گرفت رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم راهیام کن اربعین کرببلا از یک طرف
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
از همان روز ولادت قلبِ مضطر داشتی بین چشمت چشمهای از حوضِ کوثر داشتی مشت را بر خاک، میکوبیدی و میسوختی هر زمان که روضۀ جانسوزِ مادر داشتی در سرت رویای روزِ انتقامی سخت بود محشری سوزان به ذهنت قبلِ محشر داشتی روزگارت میگذشت و غصههایت کم نشد بر دلت غم روی غمهای مکرر داشتی بین شهری که پُر از دشمن پُر از خونخوار بود لااقل در خانهات ای کاش، سنگر داشتی خانه آزادیست؛ وقتی شهر، زندان میشود تو ولی در خانه زندان بانِ دیگر داشتی روی خاکِ حجرهات مظلوم، گیر آوردنت در کنارت کاش، خواهر یا برادر داشتی تشنه جان دادی دم آخـر شبـیه جدّ خود مثل او آیا به حنجر زخمِ خنجر داشتی؟! قتلگاهت خانهات شد؛ همسرت هم قاتلت حجره شد گودالت اما باز هم سر داشتی!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
هم آسـمان قـصیدهای از بیکـرانیاش هـم بـیکـرانـههـا غــزلِ آسـمـانـیاش ای کالها، کمال سرِ کـوچهبـاغ اوست بـایـد رسـیـد تا بـه خـدا با نـشـانـیاش او در مدینه جای پدر را چه پُـر نمود در غـیـبت پـدر، پسر و مـیـزبـانیاش باغِ مـعـارف است حدیـثـش، پیـمبران حَـظ مـیبـرند موقـعِ شیرین زبانیاش از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست نـوشـیـده است از لـبِ جـام دهـانیاش بابُ الجـواد حاجت ما را چه زود داد مـشـهـد پُر است از نفـسِ مهربانیاش یارب مگـیـر فیضِ شبِ کـاظـمـین را هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانیاش وقت زیارت است و عباراتش از رضاست قـربـان کـودکـیـش، فـدای جـوانـیاش آقـایِ طـوس از جـگــرش آه میکـشد در کـنـجِ حـجـره تا پسرش آه میکشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در حـقـیقت رنگ غـم تـغـیـیر کرد آخـرین انـگـور هـم تـغـیــیــر کـرد در مـیــان چـشــم انـگـــور ســیــاه جـای آب و جـای سـم تـغـیـیر کرد در زد آقــــا از صـــدای در زدن؛ زود رنـگ مـتّــهــم تـغـیــیـر کــرد پس به روی زن نـیـاورد و نشست ایـنـچـنـیـن نـوع کـرم تـغـیـیر کـرد دانـۀ انــگــور را بــرداشـت و … گـفـت شـایـد کـه زنــم تـغـیـیر کرد زن ولی وقـت تـعـارف هـم که شـد یـا جـوادی گـفـت و کـم تغـییر کرد دم که پـایـیـن رفـت آقـا خـوب بـود حــال او در بــازدم تـغــیـیــر کـرد چون حسن مثل حسین و مثل خویش حـالـتـش در هر قدم تغـییر کرد… شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا پس غـریـبـی در وطن تـکـرار شد شـمـع بـودن سـوخـتـن تـکـرار شد یک حـسـین تشنه در هـنـگـام زهر بعد از آن صدها حـسن تـکـرار شد چونکه اُمّ الفـضل، ام الـرّذل گـشت بــاز نــامــردی زن تــکــرار شــد چون که مثل طـوس در بـغـداد هـم زهـر و انـگـور و دهن تکـرار شد پس غـریب بیکـفـن در دشت…نه پـس غـریب بـا کـفـن تـکــرار شـد بـا دهــان و بـا گــلـو و بـا جــگــر یک نـبـرد تـن بـه تـن تـکـرار شـد اِربـاً اِربـا…نه ولی سرخ و کـبـود مــاه زیـر پــیــرهـن تــکــرار شــد شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا با چه توجیهی مداد از هم نریخـت؟ هر قـدر توضیح داد از هم نریخت با وجـودی که گـذشت از جـسـم تو ازچه خاک و ابر و باد از هم نریخت؟ بـاورش سخت است که با حـرز تو آیــه آیـه ان یـکـاد از هـم نـریـخـت کــربـلا تـکـرار شـد ایـنـجــا ولــی پیـکـر بـغـداد… داد از هـم نریخت در قـیــاس اکــبــر و فــرزنــد تــو لااقـل جـسـم جـواد از هـم نریخـت کـربـلا در کـوچه و در طـوس بود با جـواد این امـتـداد از هم نـریخت شـکـر که پـیـراهـنـش بر پـیکـرش هر قَدَر هم شد گشاد از هم نریخت اِربــاً اِربـــا گــشـت آقـــا از درون از بـرون شاید زیـاد از هم نریخت سخت برهم ریخت در مشهد، رضا با وجودی که جـواد از هـم نریخت شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا خاک غم بر سر کـنـیم از این عـزا
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
مـرغ بیبـال و پـر غـمـکـدۀ بـغـدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قـطـره اشکـیم که با آه رضا افـتـادیـم سالها با جگـر پـاره چنین سر دادیم: مــا عــزادار دل خــون جــوادیـم هــمـه با دل خـون شده مجـنـون جـوادیم هـمـه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکـی به تن پهـنـۀ افلاک کند گریه بر روضۀ او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند اینکه پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانۀ خود زهر چشیدن سخت است از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است نیست یک مرد، کمی یاری مظلـوم دهد قـطرهای آب به این تـشـنـۀ مغـموم دهـد پسر شاه خـراسان جـگـرش میسوزد از غم زهر جـفـا چشم ترش میسوزد دست و پا میزند و بال و پرش میسوزد وسط حجره، تن شعله ورش میسوزد باورم نیست که اینها به کمک برخیزند آب را پـیـش نگاهش به زمین میریزند شاه عالم به زمین خورده و بیحال شده پیـکـرش در ته گـودال لـگـدمـال شده بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شـمر با خـنجر خود وارد گودال شده داشت با خنجر خود ضربه به آقا میزد نـاگـهــان صـوت فـراگـیـر " بُــنَـیَّ" آمـد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
ز خون دل سر مژگان تو گـلستان است ز تشنگی لب خشک تو چون بیابان است تــمــام پــیـکــر تـو آه مـیکـشـد گــویــا که مو به موی تن تو ز غم نیستان است فـتـاد داغ عـظـیـمـی به شـانـههای فلک که زلف خاکی تو در زمین پریشان است زبس که چنگ زدی روی خاک این حجره تمام دور و برت نـقـش کندن جان است میان حجـره در بـسـته بس تنت غـلطـید که گوییا به صدف همچو دُرّ غلطان است نـمک به زخـم دلت ریـخـت کـاسه آبش که کاسه در کفش انگار چون نمکدان است نـشـد که آب لـبـی تـر کـنـد ز لـبـهـایـت صدای العـطـش آب صوت بـاران است خـدا کـنـد که نـسوزد تـنت شبـیه حـسین شبـیـه آن بـدنـی که چون نـیـستـان است بـه زیـر تـابـش خـورشـیـد داغ کـربـبـلا سه روز سوخت همان پیکری که عریان است
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
رنگ سرخ نالههایت از ستم بیرنگ شد پاسخ نی نامۀ خون رنگ تو نیرنگ شد پُر شده از نقشۀ جان کندنت این خاک ها بسکه در هر جای حجره رد و پای چنگ شد قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد دست وپا از بس زدی گودال گویا کندهای چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
زهـری تمامیِّ جگـرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز “رضا” زرد زرد شد آفـت تـمام برگ و برش را گرفته بود پروانه در هجوم ملخ ها پرش شکست آتـش تـمـام بـال و پرش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهـرا خمیده شد با دستهای خود کـمرش را گرفته بود دور از مدینه؛ غـربت بغـداد را چشید ارث غـریـبـی پـدرش را گرفـتـه بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود در پیـش چشم مـادر پهـلـو شکـستهای شمر از قـفا سر پسرش را گرفته بود با ضربههای ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
درون حجرۀ دربسته گـشته مأمنم بابا بیا یکدم تماشا کن به خاک افتادنم بابا منی که دائما هستم به فکر رأفت وبخشش ولیکن همسرم بوده به فکر کشتنم بابا صدایم در نمیآید ز سوز زهر و بیآبی نباشد جوهری دیگر به مادر گفتنم بابا ز ظلم همسرِ نا مهربانم، لحظهای بنگر میان حجرۀ دربسته دست وپا زنم بابا غریب الغربایی و غریبی چون حسین و من برایت چون علیِ اکبری در گلشنم بابا برای بردن جـسمم عـبا لازم نمیباشد نشد دیگر ز هم پاشیده اعضای تنم بابا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
الا ولایت تـو اصـل دیـن، امـام جـواد الا ثـنـات خـطـاب مـبـین، امـام جـواد مـحـمـد بـن عـلـی بن مـوسـی جـعـفـر نـهـم وصی رسـول امـین، امـام جـواد نـهـم امـام و نـهـم حجّت و نـهـم مـولا نهم ولی، نهمین شمس دین، امام جواد زشرم لطف و عطا و عنایت و کرمت گرفـته جود به رخ آسـتـین، امام جواد به گرد خرمن لطف و عـنایـتت بودند هماره خلق خدا خوشه چین، امام جواد مـقربان الهی به کـوی تو شب و روز نهند چهـره به خاک زمین، امام جواد هـمـاره دست تـوسل به درگهت آرنـد فرشـتگـان ز سپـهـر برین، امام جواد به ریسمان ولایت هـمیـشه چنگ زدم که هست رشتۀ حبل المتیتن، امام جواد بــر آســتــان تــو روی نــیــاز آوردم تـوئی تو قـبـلـۀ اهل یـقـیـن، امام جواد محبّت تو به قلبم زجان عزیزتر است قـسم به خـالـق جان آفرین، امام جواد نظیر نیست تو را در عطا و جود و کرم چنان که نیست خدا را قرین، امام جواد مـحـبـّت تـو بـه عـفـو خـدا نـویـدم داد که نیست توشۀ راهم جز این، امام جواد به خاک بوسی کـوی تو افـتخار کـنند صدها ملک به روی زمین، امام جواد هزار حیف که شد هـمـسر تو قاتل تو سزای مهر تو شد زهر کین، امام جواد درون حجرۀ در بسته تشنه جان دادی غریب و خسته دل و بیمعین، امام جواد به یـاد سـوز دل تو به سـیـنـۀ (میـثـم) نـفـس شـده شـرر آتـشـیـن، امام جـواد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در دست تو عـیـار کـرم میشود زیاد در سایه سار اسـم تو کم میشود زیاد نوبت به گفتن از سر زلفت که میشود بیشک شهـید اهـل قـلـم میشود زیاد مثـل نَـفَـس برای رضایی که بیگمان در بـازدم عـلاقـه به دم میشود زیـاد در مَـسلَک جـواد اگر قول جود رفت وقـت وفـای وعـده رقـم میشـود زیاد باب الجواد چیست که در بین زائران آن جا که میبـسـند قـسم میشود زیاد باب الجواد چیست که هر کس از آن گذشت در چشمهاش شوق حرم میشود زیاد من ماندهام که مثل تو در بین اهل بیت از زن چرا به مرد ستم میشود زیاد؟ در چـشم سرمـهایِ گُهَـرشـاد دم به دم شادی افـول کرده و غـم میشود زیاد وقتی که اُمِّ رذل تـأسّی به جعـده کرد در فکر او عـلاقه به سم میشود زیاد حالا مسیر روضه به جایی رسیده که پـیـش امــام چـار قـدم مـیشـود زیـاد گودال نیست حجرهاش، اما به پیکرش از ضرب تیر و نیزه وَرَم میشود زیاد گاهی شبیه اکبر و چون قاسم اینچنین هم میشود خلاصه و هم میشود زیاد
: امتیاز
|